black flower(p,130)

black flower(p,130)


دکتر بهشون اطمینان داده بود که مشکلی نیست و از اونجایی که لوهان یه امگای غالبه بارداریش سخت تره......
اما بازم نمی تونست نگران نباشه.

باردار شدن یه امگای غالب خیلی نادر محسوب می شد ....
و به خاطر همین خطراتی هم به همراه داشت و هر هفته باید چکاپ می شد.

لوهان: ......سهونا... آب

لوهان چشماش رو باز کرد و با لحن بانمکی گفت.

سهون لبخندی زد.

نمی دونست دلیلش حاملگیشه یا چیز دیگه اما لوهان لوس تر شده و مثل بچه گربه ها خودش رو به آلفاش میمالید اما شکایتی نداشت حتی خوشش هم میومد.

سهون لیوان رو پر از آب کرد و به لوهان داد.

لوهان بعد از اینکه تشنگیش رو برطرف کرد لیوان رو روی میز کنارش گذاشت و بازهم چشماش رو بست.


سهون: یکم بخواب عزیزم.....

سهون با خستگی گفت
و بوسه ای روی پیشونی آهو کوچولوش گذاشت...

این لوهان بود که بچه شون رو توی شکمش پرورش می داد و حمل می کرد....
اما سهونم به همون اندازه خسته بود.

مراقبت از لوهان واقعا انرژیش رو می گرفت.

سهون دستش رو روی شکم گرسنش که صدا میداد گذاشت ،
هنوز گرسنش بود و جاجانگیمونش هم سرد و بی مزه شده بود.

مثل اینکه بازم باید ژامبون می خورد....
دیدگاه ها (۲)

black flower(p,131)

black flower(p,132)

black flower(p,129)

black flower(p,128)

black flower(p,308)

black flower(p,303)

black flower(p,263)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط